نوشته: ارمغان عالی، دپارتمان هنر نگره، آبان ۱۴۰۳
جورج سگال، هنرمند مجسمه ساز و نقاش امریکایی بود که آثارش بهخوبی از واقعیتهای زندگی روزمره زمانه او سخن میگوید. سگال بهعنوان یکی از پیشگامان هنر پاپ، مسیر متفاوتی را در پیش گرفت و به جای تجلیل از فرهنگ مصرفی و محصولات تبلیغاتی، به مفهوم انسانیت و زندگی روزمره توجه داشت. آثار او در واقع چیزی بیشتر از مجسمههایی از گچ و پارچه هستند؛ آنها دریچههایی به واقعیتهای ساده، اما عمیق زندگی ماست. سگال با استفاده از اشیاء و آدمهای معمولی، فضایی خلق میکند که آدمی را در خود غرق میکند. بهنظرم تماشای آثار سگال شبیه به تماشای خودمان است، در جهانی که با تامل و صبر با آن مواجه میشویم. در این نوشتار کوتاه به مسیر زندگی هنرمند معاصر، جورج سگال می پردازیم.
دوران کودکی جورج سگال: مهاجرت و تاثیرات فرهنگی در شکلگیری هنر
جورج سگال[۱] در سال ۱۹۲۴ در نیویورک به دنیا آمد. خانوادهاش از مهاجران یهودی بودند که بهدنبال زندگی بهتر به آمریکا آمده بودند. این پسزمینه فرهنگی و خانوادگی نقش مهمی در شخصیت و هنر او ایفا کرد. سگال از همان کودکی علاقهمند به هنر بود، و علیرغم شرایط دشوار خانواده، هرگز از جستجوی مسیر خود دست برنداشت.
این بستر دشوار، سگال را به تأمل در مفاهیم عمیقتری سوق داد. خانوادهاش در نیویورک یک فروشگاه کوچک داشتند و سگال در میان همین هیاهوهای روزمره، به هنر و زندگی علاقهمند شد. او بعدها به مدارس هنری معتبر رفت و تحصیلاتش را در حوزه هنر ادامه داد.
اثر پمپ بنزین (The Gas Station)، ۱۹۶۳، جورج سگال
آغاز مسیر هنری سگال: ورود به هنر پاپ با تمرکز بر انسانیت و زندگی روزمره
در دهه ۱۹۶۰، سگال به عنوان یکی از هنرمندان برجسته هنر پاپ شناخته شد، اما راه و روش او از بسیاری از هنرمندان دیگر این جنبش، متفاوت بود. سگال به جای تمرکز بر کالاها و فرهنگ مصرفی، به انسانها و تعاملات روزمرهشان پرداخت. او برای خلق مجسمههایش از باندهای گچی استفاده کرد و همین تکنیک، سبکی متمایز و منحصر بهفرد به آثارش بخشید. با استفاده از گچ، سگال قادر بود فیگورهایی ایجاد کند که واقعگرایانه و در عین حال پر رمز و راز بودند. یکی از ویژگیهای خاص سگال این بود که مدلهای مجسمههای خود را از میان اعضای خانواده و دوستان نزدیکش انتخاب میکرد. به عنوان مثال، او در برخی از آثارش از همسر و دخترش رنا به عنوان مدل استفاده کرد. همین حس نزدیکی و اصالت، به آثار او عمق و معنایی خاص بخشیده است.اثر صف نان در دوران رکود (Depression Bread Line)،۱۹۳۰، جورج سگال
تجربههای شخصی و تاثیرات اجتماعی
آثار سگال بیش از هر چیزی بیانگر احساسات و تجربههای شخصیاش هستند. از دست دادن برخی از اعضای خانواده در هولوکاست و همچنین تأثیر وقایع اجتماعی دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی، بهخوبی در آثار او دیده میشود. سگال هنرمندی نبود که بخواهد درد و رنجهای بشری را نادیده بگیرد؛ بلکه او این دردها را به عنوان واقعیتی از زندگی پذیرفته بود و به نمایش میگذاشت.
یکی از برجستهترین آثار او که این جنبه را بهخوبی بازتاب میدهد، یادبود قربانیان هولوکاست[۲] است. این اثر، نمایی از انسانهای غمزده و بیپناه را به تصویر میکشد که بهسادگی، احساس همدلی و غم را در بیننده برمیانگیزد.
یادبود هولوکاست (Holocaust Memorial)، ۱۹۸۴، جورج سگال
نوآوری در تکنیک: از مجسمههای گچی تا تجربیات مدرن در هنر معاصر
در طول زندگی هنریاش، سگال همواره به جستجوی متریالهای جدید و تجربههای خلاقانه در تکنیکهای هنری مشغول بود. باندهای گچی که بهطور معمول برای درمان شکستگیها طراحی شدهاند، نه فقط بهعنوان یک ماده بلکه بهعنوان یک استعاره در آثار او به کار میروند. مجسمههای گچی سگال، که در واقع پوستههایی از افراد هستند، میتوانند بهعنوان یادآوریهای دردناکی از تأثیرات جنگ جهانی دوم بر انسانها در نظر گرفته شوند. او ابتدا مجسمههای خود را به رنگ سفید نگه میداشت، اما بعدها تصمیم گرفت که با رنگهای مختلف آن ها را آزمایش کند. سگال حتی برخی از آثارش را به رنگ سیاه درآورد تا تاثیر نور و سایه را به شکلی تازه تجربه کند.
علاوه بر گچ، او از برنز نیز در برخی از آثار خود استفاده کرد و برخی از مجسمههایش را تنها با اجزای بدن انسان، بدون نمایش کامل فیگور خلق کرد. این کار باعث شد تا مخاطب به جزئیات بیشتری توجه کند و معنای عمیقتری از هر بخش از بدن انسان را درک کند. این نوآوریها به سگال اجازه داد تا پیوندی میان هنر مدرن و واقعگرایی برقرار کند.
مهمانی لباس مبدل (The Costume Party) ،۱۹۶۵، جورج سگال
جورج سگال و هنر عمومی: حضور در فضای شهری و تعامل با جامعه
با توجه به توانایی سگال در بازآفرینی فیگورهای انسانی، او بهسرعت به یکی از هنرمندان محبوب برای خلق مجسمههای عمومی تبدیل شد. در دهههای ۷۰ و ۸۰، مجسمههای او در مکانهای عمومی مختلفی نصب شدند و به نوعی بازتابدهنده وضعیت اجتماعی و سیاسی آمریکا شدند.
یکی از این آثار، مجسمه «رستوران»[۳] است که در ساختمان فدرال بوفالو، نیویورک نصب شده است. این اثر بهخوبی نشاندهنده علاقه سگال به ثبت لحظات روزمره و در عین حال بیان دغدغههای اجتماعی است. همچنین، سگال مجسمههای یادبودی نیز خلق کرد که به یاد وقایع تاریخی مهم و رهبران برجستهای همچون فرانکلین روزولت اختصاص یافتند.
بازگشت به عکاسی: زندگی شبانه در هنر سگال
در سالهای پایانی زندگی، سگال به عکاسی علاقهمند شد و از تصاویر شبانه برای خلق آثار جدید الهام گرفت. او در مجموعهای به نام «مناظر شبانه»[۴]، تصاویری از جادهها و نورهای شبانه را بازآفرینی کرد. این آثار با استفاده از چراغهای واقعی و رنگآمیزی سهبعدی، تصاویری واقعی از زندگی شبانه را به نمایش گذاشتند. سگال تا پایان عمرش همچنان به خلاقیت ادامه داد و در دنیای هنر حضور فعال داشت. او در سال ۲۰۰۰ درگذشت، اما آثارش همچنان به زندگی و حیات ادامه میدهند.میراث جورج سگال؛ هنرمندی که واقعیتهای زندگی را در هنر جاودانه کرد
جورج سگال، هنرمندی که فیگورهای بیحرکتش، زندگی را با تمامی ظرافتها و تناقضهایش در بر میگیرند، همچنان در دنیای هنر جایگاهی خاص دارد. او با هنرش، مخاطبان را به تفکر و تامل دعوت میکند؛ هر اثر او، لحظهای از زندگی ما را در برمیگیرد و به ما یادآوری میکند که در میان روزمرگیها نیز میتوان زیبایی و معنا یافت. آثار سگال همچنان به ما الهام میبخشند تا نگاهی عمیقتر به جهان داشته باشیم و به واقعیتهایی که در کنار ما هستند، بیشتر دقت کنیم. شاید بتوان گفت که سگال در جستجوی خود برای به تصویر کشیدن انسانیت، به ما نشان داد که هنر میتواند ابزاری برای شناخت خود و جامعه باشد.زن نشسته روی تخت (Woman Sitting on a Bed)،۱۹۹۳، جورج سگال