۰ تومان
0
0
Subtotal: ۰ تومان
سبد خرید خالی است.

تحول هنری در کودکان

کودکان چگونه در هنر رشد می کنند و یاد می گیرند؟

کودکان چگونه در هنر رشد می کنند و یاد می گیرند؟ این پرسش مهمی است که پاسخ به آن می تواند مسیربرنامه ریزی درسی هنر برای کودکان و نوجوانان را تحت تاثیر قرار دهد. سالیان درازی است که بزرگسالان مجذوب طراحی ها، نقاشی ها و دیگر هنرهای کودکان شده‌اند. روانشناسان، مربیان، والدین و دیگران هنر کودکان را از چندین جنبه مناسب مورد مطالعه قرار داده اند. تجزیه و تحلیل هنر کودکان ابزاری برای بررسی ذهن و قلب آنها، فهمیدن آنکه به چه چیزی علاقمند هستند، چه چیزی می دانند و چگونه فکر می کنند در نظر گرفته شده است. هنر کودکان به عنوان شیوه ای از بیان،  زندگی عاطفی یا رشد شخصیتی آنها مورد مطالعه قرار گرفته است. برخی از پژوهشگران تغییرات ظاهری در روش طراحی و نقاشی کودکان در طی افزایش سن شان را مبنایی برای نظریه های رشد و تحول ذهنی قرار داده اند. اخیرا، محققان روش‌هایی که کودکان در می یابند هنر چیست، چگونه ساخته می‌شود و چگونه قضاوت و ارزش گذاری می‌شود را مورد مطالعه قرار داده اند. این نوشتار مقدمه ای برای پرونده رشد و تحول هنری و تاثیر جنبه های عاطفی، رشدی و شناختی هنر کودکان است.

تغییرات فرمی و محتوایی در روش طراحی و نقاشی کودکان در طی افزایش سن شان مبنایی برای نظریه های رشد و تحول هنری  کودکان قرار گرفته  است.  کودکان خردسال، حتی قبل از سن ۲ سالگی، از روند ایجاد خط و خطوط با هر وسیله ای که در دسترس شان است لذت می برند. با تجربه حس جنبشی (kinesthetic) حرکات موزون، بهمراه نتایج قابل مشاهده، انگیزه کودکان برای طراحی و نقاشی تقویت می شود. با بزرگتر شدن و رشد مهارت های شناختی، اجتماعی و روانی-حرکتی، کودکان می توانند ایده ها و احساسات شان را در آثار هنری خود بیان کنند.

همانطور که کودکان سیستم های علامت گذاری فردی خود را ایجاد می کنند، هنر آنها می تواند به یک زبان شخصی تبدیل شود، اگرچه ممکن است دیگران بسیاری از آنچه که آنها برای ارتباط ارائه می کنند را درک نکنند. در واقع، از آنجایی که کودکان ۲، ۳ و ۴ ساله نگران و دلواپس شیء هنری که تولید می کنند نیستند، بر خلاف انتظار بزرگسالان از هنر، اغلب مستقیما یک ایده ترسیمی (گرافیکی) را به همراه تصویری که ممکن است به نوبه خود ایده دوم یا سوم را بیان کند، طراحی و نقاشی می  کنند.

 

در درون آنچه از نظر بسیاری از بزرگسالان خط خطی یا توده ای رنگ‌ است، لایه هایی از افکار و احساسات کودک نهفته باشد.

 

محققانی که در طول این فرآیند کودکان را مشاهده کرده و به آنها گوش داده‌اند، متوجه انعطاف پذیری آنها در حرکت از یک ایده یا مضمون به ایده و مضمونی دیگر شدند، و اینکه کودکان اغلب هنگام طراحی، نقاشی یا کار با خاک رس، با خود صحبت می‌کنند یا آواز می‌خوانند.

 

از چه زمانی آثار هنری کودکان قابل تشخیص و تفسیر می شود؟

همانطور که کودکان بزرگتر می شوند و به سنین پیش دبستانی و مهدکودک می رسند، اغلب آثار هنری شان راحت تر قابل تشخیص و تفسیر می گردد، خصوصا هنگامیکه مهارت های کلامی آنها افزایش می یابد و می‌توانند تصاویر، علایق و

منظور خود را توضیح دهند. رشد توانایی‌های کودکان برای خلق نمادهایی که افراد، حیوانات و اشیاء را نشان می دهد، دامنه آنچه را که می توانند انتقال دهند گسترش می دهد و احتمال اینکه بزرگسالان آگاه و دانا بتوانند معنای هنر آنها را تفسیر کنند را افزایش می دهد.

قبل از کسب تجربه های رسمی در مدرسه، کودکان وقایع زندگی خود را که از نظر عاطفی برایشان مهم است بازگو کرده و کاوش می کنند و اغلب روابط با والدین، خواهر و برادر، حیوانات خانگی، یا حتی شخصیت‌های خیالی را در طراحی ها، نقاشی ها، با گل رس و سایر ابزارها به تصویر می کشند. کودکان بارها می توانند دنیای تخیل، خیال و واقعیت را در ساخته های هنری خود ادغام کنند. هنگامیکه کودکان اعضای خانواده را مشغول انجام فعالیتهای روزمره می‌کشند، هنگامیکه حیوانات، خانه ها، ماشینها یا هواپیماها را می‌کشند و هنگامیکه به ترسها یا آرزوهای شخصی خود می پردازند، می توان درک آنها از نحوه عملکرد بخشهایی از دنیای واقعی را مشاهده کرد.

چگونه فرهنگ بصری بر هنر کودکان تاثیر می گذارد؟

در سال های اخیر مربیان هنر به تأثیر فرهنگ بصری بر هنر کودکان توجه بیشتری کرده اند. در محیط الکترونیکی و دیجیتالی امروز، تقریبا همه کودکان برنامه ها و تبلیغات تلویزیونی متناسب با سن و علایق شان را تجربه می کنند؛ آنها به مراکز خرید، بازی های ویدیویی، فیلم ها و اینترنت دسترسی دارند. برخلاف دانش مرسوم دوران قبل، زمانیکه تصاویر فرهنگ پاپ(فرهنگ عمومی) به عنوان نفوذی منفی در روند طبیعی رشد هنری کودک تلقی می شد، امروزه مربیان هنر تاکید می کنند که کودکان همیشه از محیط بصری خود آموخته‌اند. کودکان از کودکان دیگر، از آثار هنرمندان بزرگسال (در صورتی که به آنها دسترسی داشته باشند) و از محیط بصری روزمره خود ایده ها و تصاویری را می بینند و بر می گیرند. امروزه معلمان هنر به جای نادیده گرفتن این تأثیرات، موضوعات، ایده ها و تصاویری برگرفته از فرهنگ بصری را جزئی از آموزش جامع هنری خود در نظر می‌گیرند.

از آنجاییکه کودکان خردسال اغلب می توانند زندگی عاطفی خود را به بی پروا و صریح بیان کنند، بزرگسالان علاقه قابل‌توجهی به آثار هنری آنها دارند. کودکان خردسال دوست دارند افراد و رویدادهای زندگی خود را – چه شاد باشد و چه غمگین – طراحی و نقاشی کنند. به نظر می رسد ابراز این عمل از جانب کودکان تمام نقاط دنیا کاری طبیعی و سالم است. معلمان هنر با زیرکی این عمل را تشخیص می دهند و علایق طبیعی کودکان را تشویق می کنند در حالیکه رفته رفته به آنها کمک می کنند تا درک شان از دنیای هنر را گسترش دهند. امروزه ممکن است حتی کودکان خردسال به برنامه های

هنر کودکان دریچه ای به سوی افکار و احساسات

برخی از روانشناسان و مربیان علاقه ویژه ای به هنر کودکان دارند و آن را دریچه ای به افکار و احساسات آنها میدانند، خصوصا کودکانی که رفتارهای آشفته عاطفی از خود نشان می دهند یا به نوعی آسیب هایی و تروماهایی را تجربه کرده اند. موضوع اصلی طراحی ها، نقاشی ها و مجسمه های اینگونه کودکان، روش هایی که آنها خود و دیگران را در آثارشان نشان می‌دهند، و حتی شیوه استفاده آنها از مواد هنری می‌تواند سرنخ هایی از زندگی عاطفی آنها را بدست دهد. هنردرمانگران به این حوزه توجه خاصی دارند.

نمونه ای از این نوع آشکارسازی احساسات را می توان در طراحی ها و نقاشی های کودکان پناهجوی کشورهای جنگ زده مشاهده کرد، کودکانی که شاهد وحشت و خشونت جنگ بودند و بعدا به آمریکای شمالی مهاجرت کردند و وارد مدارس ایالات متحده و کانادا شدند. به همین ترتیب، کودکانی که بعلت بلایای طبیعی یا سایر رویدادهای ناگوار زندگی خود آسیب ها و تروماهایی را تجربه می کنند، گاهی اوقات در تولیدات هنری خود بر روی این موضوعات تمرکز می کنند. آن ها از طریق فرآیند روبرو شدن با رویدادهای آسیب زا، در محیطی امن و غیرتهدید کننده که بر آن کنترل دارند، راه حلی هایی برای خود بدست می آورند. از همین رو بسیاری از مربیان هنر در برنامه های آموزشی خود برای کودکان بسیار خردسال بر این ظرفیت تاکید می کنند.

 

توانایی کودکان در بازنمایی، دست ورزی و کنترل دنیای شان از طریق هنر و بدین صورت مقابله با موقعیت های دشوار زندگی، منشاء بعد درمانی هنر است.

 تفسیر روانشناختی هنر کودکان

صرف نظر از تاکید در برنامه‌ های آموزشی، عاقلانه نیست که معلمان علاقه خود انگیخته به خلق هنر که در همه جا وجه مشخصه کودکان است را نادیده بگیرند یا به هر طریقی آن را کم اهمیت انگارند. نقش معلم هنر این نیست که با تجزیه و تحلیل آثار هنری کودکان به تفسیر روانشناختی کودکان خاص بپردازد. بلکه این دانش به معلمان کمک می کند تا در آثار کودکان متوجه وضعیت هایی شوند که تفاوت های فاحشی با رفتارهای هنری معمول و طبیعی دارد. آثار هنری بسیار غیرمعمول می تواند سرنخ هایی را بدست دهد که معلمان می توانند با پرسنل مناسب مدرسه مانند سایر معلمان، مشاوران مدرسه یا روانشناسان مدرسه در میان بگذارند. این اطلاعات می تواند در کمک به مسئولان مدرسه در ارائه بهترین فرصت های آموزشی برای هر کودک مفید باشد.

 

منبع: کتاب (Children and their art: methods for the elementary school ) 

برای مطالعه بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات پیشنهادی

با عرض پوزش، ما پستی پیدا نمیکنیم. جستجو های مختلف را امتحان کنید.

برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.