مفهوم میان رشتگی در کجا و چه زمانی متولد شد؟
مبنای نظری میان رشتگی در حوزه آموزش و یادگیری چیست؟
از اواسط قرن پیش تا کنون، شاهد ظهور مسیری نو در زمینههای مختلف پژوهشی. آموزشی و تولید دانش به نام “میان رشتگی” در دنیا هستیم. که با همه پیچیدگیها، ابهامات واژه شناختی و گاه عدم اتفاق نظر معنایی و کارکردی آن در میان پژوهشگران. نمی توانیم رشد و تاثیرات چشمگیر این مفهوم را در ساخت های مختلف تولید علم و دانش. و بویژه نظام های آموزشی آکادمیک و تعلیم و تربیت نادیده بنگاریم.
با اینکه این اصطلاح به مدد ترجمه متون مختلف عمری نزدیک به سه دهه را در ادبیات علمی ایران می گذراند. اما هنوز بستر عملی و کاربردی آن در برخی زمینه ها از جمله آموزش و پرورش میان رشتهای هنر فراهم نشده است. در این نوشتار موجز و کوتاه سعی می کنم. تا با بیان زمینههای تولد میان رشتگی و ترسیم تصویری تمثیلی از ماهیت.
آن زمینه را برای نوشته های آینده در مورد چگونگی ورود به عرصه. میان رشته ای در حوزه آموزش و مسیر رشد آن در برنامه درسی هنر آماده خواهم کرد.
زمینه های تولد میان رشته ای.
دامنه ابهامات در تعریف میان رشتگی بسیار است. تا آنجا که به هر نام و نشانی از گذشته تا امروز میان رشتگی را میتوان جستجو کرد. برخی آن را نوعی دلتنگی برای مفهوم “کلیت” می دانند. برخی مرحله جدیدی از تکامل علم. دیگرانی آن را به گسترش مرزهای دانش ربط دادهاند و زادگاهش را خارج از حوزه دانشگاهی تصور می کنند. و برخی ریشه و بن میان رشتگی را مفهومی آموزشی می خوانند. پس در این ملغمه و پراکندگی پیش رو، با پدیده ای روبرو هستیم. که به نوعی وام دار اندیشه متفکران گذشته. و توسعه یافته تفکر و مسائل جهان امروز است.
بدین معنا، با اینکه برخی پیشینهی پیدایش تفکر میان رشتهای را به فلسفه یونان باستان و متفکرانی مانند افلاطون.(یک ایده و مفهوم کلی، بی مکان و تغییر ناپذیر است/جانبداری از تشکیل یک علم واحد)نسبت میدهند. اما بیش تر و پیش تر از هر چیز. جنبه های عملیاتی در دوران صنعتی و بعد از جنگ جهانی دوم و نیز پیچیدگی، گستردگی. و تعدد مسائل و دغدغه های زندگی بشر در جهان امروز، زمینه های تولد مفهوم نوین میان رشتگی را فراهم کرد.
زمینه های تولد میان رشتگی 2.
این در حالی بود که تا پیش از آن و در طی قرن نوزدهم بخاطر تغییراتی چون علمی سازی، انقلاب صنعتی. پیشرفت های فناوری و شکل گیری دانشگاه مدرن، تک رشتگی پیش تاز میدان بود. و صنایع و محیط های کاربردی، خواهان متخصصانی بودند که بتوانند نیازهای کاربردی آن ها را برطرف سازند. اما این جریان در سال های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به سمت وسویی دیگر سوق یافت. و طغیانی علیه تغطیع و تکه تکه شدن. تخصص ها و رشته ها برپا شد. جریان اصلاحاتیای که در تلاش بود تا به سازماندهی مجدد و تلفیق دانش. و حل مشکلات و معضلات معاصر. با استفاده از بیش از یک رشته بپردازد.
در این بستر جدید. دانش و اطلاعات. در محدوده یک رشته و همکاران متخصص آن در محیط کارخانه ها و آزمایشگاه ها محصور شده است. علی رغم کارآمدیهای خاص خود، نمی توانستند نیازهای عینی و عملی جوامع صنعتی را برطرف سازند و با موضوعات دنیای واقعی ارتباط برقرار کنند. از طرفی دیگر در این محیط ها نیاز بود تا مسائل چند وجهی و چند تخصصیِ ناظر بر تولید محصول. با گردهمایی و همکاری کارشناسان حوزه های مختلف حل شد و از هدر رفتن سرمایه جلوگیری کرد [۱].
زمینه های تولد میان رشتگی 3.
آرام آرام این نگاه که از آزمایشگاههای تحقیقی صنعتی آغاز. و در سال های جنگ جهانی دوم. منجر به شکل گیری صنایع نظامند شده بود. به عرصه پژوهشی و به روشی در دانش و مطالعه موضوعات مختلف بویژه در دانشگاه ها وارد شد. طی همین دوران به خاطر حمایتهای مالی و عمده در زمینه میان رشتگی، آگاهی عمومی درباره آن نیز افزایش پیدا کرد[۲]. با توجه به حمایت های مالی و عمده در حوزه بین رشته ای. آگاهی عمومی در مورد آن نیز افزایش یافت [۲]. در سال ۱۹۷۲ با کمک نتایج سمینار (OECD) در مورد مسائل پژوهشی و آموزشی میان رشته ای. در قالب یک کتاب مهم منتشر شد. به مباحث پراکنده و از هم گسیخته میان رشتگی جهت داد. و یک چارچوب نظری را شکل داد.
از ابتدای قرن بیستم تا به امروز، میان رشتگی و واژگان هم خانوادهاش به عنوان یک جهان بینی تازه. در قلمرو های مهمی مانند : دانش میان رشتهای، پژوهش میان رشتهای، آموزش و تعلیم و تربیت میان رشتهای. نظریه میان رشتگی مورد استفاده قرار گرفته اند. با وجود اینکه کفه ترازوی فعالیتهای میان رشتهای در پژوهش سنگینتر از حوزه آموزش است. اما با تغییرات پارادایم در آموزش، این رویکرد مورد توجه برنامه ریزان و طراحان آموزشی قرار گرفت.
میان رشته ای از نگاه استعاری.
برخی نظریه پردازان(Lakoff & Johnson) معتقدند که انسانهابرای معرفی، فهمیدن و فکر کردن درباره مفاهیم انتزاعی. از مفاهیم عینیتری بهره می برند که تجربه اداکی بیشتری با آن دارند و در مقام قیاس آن ها را با هم منطبق می کنند. پس برای درک بهتر مفهوم انتزاعی میان رشتهای، اشاره ای به استعارههایی مفهومی. برخی میان رشته ای پژوهان مانند آلن رپکو می کنیم. :
استعاره فیل در تاریکی.:
پیل اندر خانه ی تاریک بود عرضـــــــه را آورده بـودنش هنود از برای دیدنش مردم بسـی اندر آن ظلمت همی شد هرکسی
"دفتر سوم مثنوی معنوی"
شاید یکی از بهترین راههای کشف مولفههای میان رشتهای، استفاده از استعاره مفهومیِ «افسانه فیل در تاریکی» باشد. که بسیاری از ادیبان همچون سنایی غزنوی، مولانا و گادفری ساکس شاعر امریکایی به نظم تبدیلش کردند.
این حکایت از مردمی سخن میگوید که تا کنون فیل ندیده بودند و برای اولین بار در اتاقی تاریک با آن مواجه شدند. چون در تاریکی دیدن فیل ممکن نبود، هر یک با لمس کردن به سراغ شناخت آن درآمدند. پس یکی خرطوم فیل را لمس کرد و آن را مثل ناودان وصف کرد، دیگری به گوش فیل رسید و آن را بادبزن دانست و…. هر یک از آنها تنها جزیی از فیل را مورد توجه قرار دادند و از کلِ واقعیت فیل غافل شدند! در واقع آن ها به فهمی منحصر به فرد و شناخت گزینشی خود متکی شدند و به همه وجوه فیل دسترسی نیافتند.
میان رشته ای از نگاه استعاری 2.
بنابراین، میان رشتگی با این تمثیل، مانند فرد دیگری است که می خواهد درباره فیل(موضوع، مسئله) بداند. پس اطلاعات بقیه افراد را میگیرد و با ترکیب آنها به فهم جامعی درباره فیل میرسد. با این بیان استعاری، میان رشتهای پدیدهای چندوجهی است. که هر رشته با هم افزایی پویا وجهی از آن را مطالعه می کند. تا به نگاهی جامع از پدیده برسد. در این صورت جامع نگری میان رشتگی را میتوانیم در مقابل محصور و محدودنگری رشتهای مورد توجه قرار دهیم.
البته این بدان معنا نیست که میان رشتهای از دانش تخصصی رشتههای دیگر مایه نمی گیردو آن را نفی میکند! بلکه میان رشتهای می خواهد نابسامانیهايی که از بی توجهی متخصصان. يک رشته نسبت به آنچه در ديگر رشتهها رخ میدهد را اصلاح کند. در این حالت است که اعضای علمی رشتههای تخصصی و سنتی در تلاشی مشترک، از مهارتها. دانش ها و روشهای حوزه خودشان بهره میبرند تا بتوانند در فرایند پاسخ گویی به یک پرسش. حل یک مسئله و مواجهه با یک موضوع پیچیده. با هم مشارکت و هم افزایی می کنند. با این هدف که یک فهم جامع تر از موضوع/مسئله ارائه دهند.
پس در یک جمع بندی اجمالی و بنا به اجماع نظر میان رشتهای پژوهان می توانیم. برای یک فعالیت میان رشتهای چندین مشخصه مهم را قائل شویم:
۱) فرآیندمحور است،۲) تعاملی میان رشتهها و دانشهای تخصصی در سطوح مختلف دارد. ۳) اغلب با یک موضوع، عنوان و مسئله واحد و پیچیده آغاز می شود. ۴) از تلفیق و ترکیب بهره میبرد، ۵)معرفت و فهمی جدید را ایجاد می کند.
تلفیقِ میان رشته ای و ساز و کار مغز انسان.
مغز انسان. دارای ساختار پیچیده ای است. این ساختار با پیوند هزاران برآمدگی کوچک بر روی یک سلول با برآمدگی های سلول های دیگر مغز عمل می کند. و به همین دلیل مغز انسان تعداد غیر قابل شمارشی از پیوندها و مسیرهای بین عصبی دارد. همین ویژگی ما را قادر میسازد تا اطلاعات را بفهمیم، ارتباط دهیم و بهتر پردازش کنیم. کووالیک و اولسون(۱۹۹۳) معتقدند ما با جستجوی الگوها، ارتباطات و روابط فرا میگیریم. یعنی زمانی که برای نخستین بار با دانشی مواجه می شویم باید روابط را برقرار سازیم. برخی دیگر از پژوهش ها نیز گواه این موضوع هستند که مغز انسان در جستجوی معنا. به دنبال الگوها و روابط درونی پدیدههاست و خود این الگو یابی یک فرایند عمده در یادگیری است. الگویابی در تضاد آشکار با کسب اطلاعاتی است که قطعه قطعه بوده و فاقد معنای شخصی هستند و به طور مجزا ارائه می شوند.
تلفیق در میان رشته ای= تلفیقِ میان رشته ای.
آیا هر تلفیقی در حیطه فعالیتهای میان رشتهای قرار میگیرد؟
میان رشتهای یکی از شاخصترین گونههای مختلف دیدگاه غیر رشتهای يا “تلفیقی”در مقایسه با گونههای دیگری همچون درون رشتهای[۳]. بینارشته ای[۴]، چندرشته ای[۵]، تکثر رشتهای[۶] و فرا رشتهای[۷] است. البته گاهی این گونه ها. تحت کنترل میان رشته ای. و زیرشاخه های آن قرار می گیرند. علی رغم اینکه وجه مشترک تمامی آن ها، نگاه یکپارچه برای حل یک مسئله است. اما در میزان تلفیق و همکاری رشته ها. در آن ها با یکدیگر متمایز هستند.
از همین رو توجه نظر به معنای تلفیق، میزان و روشهای تحقق آن، مسئله چالش برانگیز و همچنان مورد اختلاف نظر است. از آنجا که تلفیق به مثابه قلب تپنده و هسته مرکزی هر گونه فعالیت میانرشتهای بویژه در حوزه آموزشی است. معانی که از آن استنباط می شود حائز اهمیت خواهد بود.
تلفیق در میان رشته ای= تلفیقِ میان رشته ای 2.
چنانکه برخی از پژوهشگران/مربیان/ فعالان آموزشی، میان رشتهای را تنها ترکیبِ تلفیقی. بدون ارزش و فهم افزوده شناختی و تولید دانشِ جدید تصور میکنند. که در این معنا، تلفیق چیزی غیر از تجمیع و چینش صوری و ظاهری دیدگاههای رشتهها و تخصصها نخواهد بود! و با تلفیقی التقاطی روبرو هستیم؛ در بیانی استعاری و از زبان آلن رپکو. چنین تلفیقی در میانرشتهای به مثابه «سالاد میوهای». در نظر گرفته می شود. که چیز جدیدی غیر از میوهها نمی باشد! این در حالی است که نوع دیگری از تلفیق اصولی در میان رشتهای، به مثابه «معجونی» می ماند. که علی رغم اینکه از میوهها ترکیب می شوند، اما طعم و مزه جدیدی دارد و ارزش افزوده طعمی نسبت به اجزای قبلی می یابد.
بنا به مستندات پژوهشی، در برنامههای آموزشی با پیوستار متفاوتی از تلفیق (از حداقل تلفیق تا بیشترین حد تلفیق[۸]) و اشکال مختلفی از آن. مانند تلفیق محتوا، تلفیق مهارتها و فرایندها، رویکرد شبکهای، مضمون مدار و… روبرو هستیم. در واقع برنامههای آموزشی میان رشتهای سعی دارند با بیشترین و عمیقترین حد تلفیق طراحی شوند تا بتوانند. بیشترین پیوند و ارتباط را میان بخشهای مختلف و حوزه های محتوایی برقرار سازند.
میان رشتگی در آموزش و تعلیم و تربیت.
همانطور که پیش تر بیان شد، ایده تشکیل یک علم منسجم و ترکیب و تلفیق دانش، یک ایده جدید نیست! بلکه ریشههای آن را می توانیم در اندیشههای دوران کلاسیک باستان و در نوشتههای افلاطون و ارسطو. تا شماری از نویسندگان قرون ۱۶ تا ۱۹ میلادی مانند دکارت،کانت، و هگل جستجو کنیم. همه این اندیشمندان با بیان دیدگاه هایی درباره”وحدت شناخت و آگاهی” انسان، نگرانی خود را درباره تقطیع و تکه تکه شدن دانش ابراز کردند.
با این حال میان رشتهای بودن در عرصه آموزش، آن هم در معنا و کاربرد امروزی، مرهون برخی جریان های مهم و تاثیرات گذار. در بین سال های ۱۸۹۰ تا ۱۹۳۰. و همزمان با پیدایش و تکوین قلمرو برنامه درسی و ظهور فلسفه تعلیم و تربیت است. تقریبا از همین زمان بود که توجه برنامه ریزان و طراحان آموزشی به طور جدی تر آغوش خود را برای تغییر ات گشودند. و راه را برای تکوین این جریان در دهه های بعدی هموار کردند: یکی از نمونه های اثر گذار، “نظریه همبستگی”. یوهان فریدریش هربارت و باور او به پیوند میان موضوعات مرتبط در آموزش است.
اندیشه های او مجموعه ای از آرا و نظرات را در حوزه تدریس و نهضت تلفیقیای را در محافل آموزشی به راه انداخت. نمونه دیگر، تاسیس انجمن جان دیویی در ۱۹۳۵. م و آموزه ها و نوشته های اثر گذار او در مورد آموزش و یادگیری از طریق انجام و عمل است. که در همان دوران به مثابه تفکری رادیکال در مقابل رویکرد اقتدارگرایانه آموزش جزمی و تکه تکه آن زمان بود.
میان رشتگی در آموزش و تعلیم و تربیت 2.
در این میان تصمیم گیری انجمن ها و نهادهای علمی نیز در رشد میان رشتگی در آموزش بی تاثیر نبوده است. به عنوان مثال، انتشار کتاب “تلفیق: معنا و کاربردها” توسط انجمن آموزش ملی امریکا در سال ۱۹۳۵. و استفاده آن ها از مفهوم تجربیات “وحدت بخش” در آموزش. یا بنیاد آموزش تلفیقی که در کنفرانسی در ۱۹۴۸، علیه گسیختگی در آموزش مدرن قد علم کرد. و مفهوم تلفیق محتوایی(تلفیق علوم با هنر و ادبیات) را از تلفیق فرایندی(رابطه متقابل فرد با محیط) در آموزش متمایز نمود.
این جریان نوپدید در حدود ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰. با هدف تغییر برنامه درسی رشته. محور و اصلاح آموزش به پا به عرصه گزاشت. و در سیستم مدارس ابتدایی و متوسطه در ایالات متحده امریکا تجدید حیات یافت. سپس با توسعه و تغییرات مختلف فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی. به طور قابل توجهی در نظام آموزشی جهان اروپایی و بعد در دنیای اسپانیایی زبانان ورود پیدا کرد.[۹]
در اواخر قرن بیستم. فلسفه روانشناسی شناختی-اجتماعی. «ساختن گرایی[۱۰]». در همسویی با اندیشه های تربیتی پیشرفت گرایانی مانند جان دیویی . مبنای نظری جدیدی را برای رویکرد میان رشتهای در آموزش فراهم کرد. در این نگرش فلسفی، حقیقت یک نظام منسجم تلقی می شود و نه مجموعهای از حقایق جدا از هم. از همین رو «اتصال»، «تلفیق.» و «یکپارچگی.» به عنوان هدف اصلی آموزش مورد توجه قرار می گیرد.
میان رشتگی در آموزش و تعلیم و تربیت 3.
دغدغه های شخصی و نیازهای جسمی، عاطفی،شناختی و اجتماعی یادگیرندگان. و درگیری آن ها با مسائل دنیای واقعی و موقعیت های عینی و عملی زندگی روزمره مبنای طراحی و برنامه ریزی آموزشی می شود. [۱۱] بنابراین فراگیران بنا به تجربه های شخصی، اطلاعات و دانش را معنا میبخشند آن را تلفیق می کنند و درک میکنند. (دانش به صورت فردی ساخته می شود) این دقیقا هدفی است که آموزش میان رشته ای دنبال می کند. یعنی فراگیران روابط میان موضوعات یادگیری را در یابند، معانی اطلاعات را درک کنند و یادگیرییهای خود را با زندگی واقعی ارتباط دهند.
منابع پیشنهادی که بتواند راهگشا باشد:
پژوهش میان رشته ای نظریه و فرایند نوشته آلن رپکو به مترجمی علی اکبر نورعلیوند و محسن علوی زاده.
گفتمان میان رشته ای دانش. مبانی نظری، گونه شناسی و خط مشی هایی برای عمل. در آموزش عالی به تالیف علی خورسندی.
میان رشتگی؛ تاریخچه. نظریه و عمل نوشته جولی تامپسون کلاین به مترجمی منصور متین.
میان رشتگی در آموزش و تعلیم و تربیت 4.
[۱] در دهه های بعد از جنگ(۱۹۶۹-۱۹۷۰). بنیاد ملی علم برنامه ای را با عنوان تحقیقات. میان رشته ای مرتبط با مسائل جامعه (IRROPS.) سازماندهی کرد. تلاشی که بیشتر بر تحقیقات حل مسئله استوار بود. یعنی تحقیقات میان رشته ای مسئله محور(IDR).
[۲] درایالات متحده، بنگاه های مختلفی مانند: بنیاد کارنگی، بنیاد ملی علم. جنبش ملی علوم انسانی و صندوق ارتقای آموزش بعد از متوسطه(FIPSE). همچنین در اروپا. سازمان یونسکو و انجمن تحقیق در آموزش عالی (OECD.) از فعالیت های میان رشته ای می کنند.
[۳] Intradisciplinarity.
[۴] Cross-disciplinarity.
[۵] Multidisciplinarity.
[۶] Pluridisciplinarity.
[۷]Transdisciplinarity.
[۸] کمترین حد تلفیق وقتی است. که حول یک ماده درسی ارائه شود. و بیشترین حد تلفیق جایی است که تمام حوزه های موضوعی بر مدار یک مضمون/مسئله اصلی در هم بیامیزند.
میان رشتگی در آموزش و تعلیم و تربیت 5.
[۹] البته که در هر یک از این جوامع. به دلیل عوامل اجتماعی. تاریخی و فرهنگی. شاهد تفاسیر متفاوتی نسبت به مفهوم میان رشتهای هستیم. مثلا در اروپا بویژه فرانسه. بین رشتهای بودن به شدت با تفکر عقلانی دکارتی و دایره المعارفهای در دوره عصر روشنگری مشخص می شود.
[۱۰] Constructivism.
[۱۱] این مفهوم از فلسفه ساختن گرایی وابسته. به یادگیری موقعیتی (situated learning.) است. یعنی باید فراگیران را تشویق کرد. تا از طریق درگیر شدن با تکالیف اصیل و واقعی و مرتبط با موقعیت های عینی و عملی زندگی به یادگیری بپردازند.