برنامه درسی تلفیقی؛ رویکردی یکپارچه به آموزش هنر

برنامه درسی تلفیقی/ یکپارچه هنر

امروزه با رویکردهای گوناگون برنامه درسی تلفیقی هنر روبرو هستیم. که در تلاشند تا با ارائه روش‌ها و راهبردهای متعدد، و نیز طرح پرسش های مهم درباره چیستی. چرایی و چگونگی آموزش هنر ،خود را با جریان تغییرات اجتماعی، فرهنگی و تربیتی دنیای معاصر  همسو کنند.

در این میان علاقمندی دوباره ای نیز به برنامه درسی تلفیقی در حوزه  آموزش هنر  ایجاد شد. که بخشی از آن به پیشرفت‌های معاصر دنیای هنر و جامعه به طور کلی باز می گردد.

با این حال شناسایی و انتخاب گزینه مناسب در برنامه درسی تلفیقی هنر. چه از سوی نهادهای آموزشی(مانند مدرسه) و چه به طور خاص مربیان هنر، غالبا موضوعی چالش برانگیز  بوده. و  همواره با پرسش های مهمی همراه است: اینکه کدام یک از این دیدگاه‌ها فراگیران را از نظر فکری و عاطفی درگیر می‌سازد؟

کدام یک می تواند برنامه‌هایی را متناسب با تمایلات طبیعی و روش‌های وجودی فراگیران طراحی کرده و یا از آن بهره‌‌مند شود؟ از این دیدگاه‌ها کدام یک در پی ایجاد بسترهای یادگیری معنادار و مرتبط با زندگی واقعی فراگیران هستند؟ سطوح بالاتر تفکر و اندیشیدن را در فراگیران کدام یک تقویت می کند؟

مهارت‌ها یا قابلیت های فرایندی کدام یک (مشاهده کردن، سازمان دهی، تفکر نقادانه و..)فراگیران را توسعه می دهند؟ کدام یک این امکان را فراهم می کنند تا دانش آموزان اشکال متفاوت دانش را در عرصه هنر با هم تلفیق کنند؟و ….

از همین رو در نوشتار کوتاه زیر به طرح  سه نگاه متمایز و  در عین مرتبط در آموزش هنر.  با تاکید بر مقوله برنامه درسی تلفیقی و یکپارچه می پردازم تا برخی زوایای نهفته در پس آن را آشکار کنم.

سه رویکرد متمایز  به هنرها در فرايند آموزش و یادگیری.

در معنای لغوی “رویکرد”به معنای مسیر، روش، شیوه و رهیافتی برای دستیابی به یک شخص، مکان یا هدفی خاص است. این واژه در قلمرو آموزش به”نحوه تدریس” یک چیز (محتوا)، به جای آنچه که آموزش داده می‌شود (محتوا) اشاره می کند.

بدین معنا که هر معلمی(عمومی، هنر) در هر سطحی، برای تدریس و آموزش خود رویکرد و فلسفه‌ای مشخص دارد. که مسیر او را هدایت می کند، خواه از آن آگاه باشد یا نه.

از همین رو، می‌توانیم رویکردها را یکی از مولفه‌های مهم آموزش هنر در نظر بگیریم که بر وضعیت سایر مولفه‌های برنامه درسی. (مانند: محتوا، اهداف، نحوه نگریستن به فراگیر، راهبردهای آموزشی، فعالیت ها، ارزیابی و…) اثر می‌گذارند.

آنچه که از بررسی ادبیات آموزش هنر  در دنیا می توان فهمید، حاکی از  این است. که به واسطه ظهور برخی از جریان های فکری، طیف وسیعی از رویکردها به مسئله آموزش هنر در طول دهه‌های مختلف شکل یافته‌اند.

مثلا پژوهشگری مانند افلند(۲۰۰۴)، سه جریان اصلی اکسپرسیونیستی، عقل گرایی و بازسازی‌گرایی را  منشاء گرایشات مختلف به آموزش هنر می‌داند. و برخی همچون تایلر(۱۹۴۹) سه جهت‌گیری عمده کودک‌محور، جامعه‌محور و موضوع‌‌محور را زمینه ساز دیدگاه‌های مختلف در آموزش هنر مطرح می‌کند.

آنچه مسلم است، بیشتر رویکردهایی که از این جریانات متولد شده‌اند، در پیوستاری از “آموزش سنتی و معلم محور ” و متمرکز بر “ابراز خلاقانه خویش”. به سوی “آموزش مترقی‌تر و یادگیرنده محور” با توجه به مهارت‌های شناختی (مهارت های تفکر) امتداد یافته در جریان همه این تحولات، جایگاه هنر در سه شکل اصلی سازمان یافته : هنر به عنوان برنامه درسی؛ برنامه درسی ارتقا یافته با هنر. برنامه درسی یکپارچه یا تلفیقی هنر.

هنر به عنوان  برنامه درسی (Arts as curriculum).

هنر به عنوان یک برنامه درسی زمانی است که هنر و خلق هنری تمرکز اصلی یک تجربه یادگیری قرار می‌گیرد. به عنوان مثال، اگر مدرسه‌ای معلم موسیقی، هنر، نمایش یا رقص داشته باشد. رویکرد آنها به احتمال زیاد و در الویت اول هنر به عنوان برنامه درسی است. دانش آموزان دانش و مهارت های خود را در یک شکل هنری خاص توسعه می دهند.

این برنامه ها که اغلب به عنوان “یادگیری هنر” یا “هنر برای هنر” نامیده می شوند. توسط استانداردهای محتوایی ملی، ایالتی یا محلی هر کشور، برای هر یک از اشکال هنری هدایت می شوند.

به عنوان مثال، در هنرهای تجسمی، دانش آموزان محتوا، فرآیندها و تکنیک‌های کار دو بعدی یا سه بعدی را فرا گرفته. و می آموزند. که چگونه هنرهای تجسمی در طول تاریخ توسعه یافته و تغییر کرده و در خلق و تحلیل آثار خلق شده در رسانه های مختلف شرکت می‌کنند، و تمرین‌ها و فعالیت‌های هنری مرتبط را انجام می دهند. دراین حالت با یک “تلفیق درون دیسیپلینی/رشته ای” مواجه هستیم.

برنامه درسی ارتقاء یافته‌ی‌ هنر (Arts-enhanced curriculum).

این رویکرد هنگامی معنا می‌یابد که هنرها به عنوان ابزار یا راهبردهایی برای تقویت. تثبیت و حمایت  از سایر حوزه‌های برنامه درسی  و صرفا برای آموزش محتوای دیگری استفاده می شوند، اما هیچ هدفی در شکل هنری مشخص ندارند. دراین حالت هنر ” کارکرد ثانوی” یا “کارکرد تقویتی” به خود می‌گیرد. مانند فعالیت‌های هنری که می توانند در دروس دیگری مانند علوم، جغرافی، ریاضی، تاریخ و.. انجام شوند و شایستگی‌های مورد نظر در  زمینه هنر را نیز تقویت کنند.

به عنوان مثال، دانش آموزان به صورت آهنگین الفبا را می‌خوانند تا حروف را به خاطر بسپارند. و احتمالاً یاد می‌گیرند که از آواز خواندن لذت ببرند. با این حال، معمولاً از دانش آموزان انتظار نمی‌رود. که در مورد ملودی، ساختار آهنگ، یا مهارت های خاص آواز خواندن یاد بگیرند.

برنامه درسی تلفیقی/ یکپارچه‌ی هنر (Arts- integrated curriculum )

برنامه درسی ارتقاء یافته با هنر به عنوان یک “قلاب” عمل می‌کند تا دانش آموزان را در یادگیری مطالب غیر هنری درگیر کند. نکته مهم این است که در این رویکرد، معلمان به آموزش اندک در زمینه هنر نیاز دارند. یا گاها بدون آموزش مسیر را به پیش می برند. برنامه درسی ارتقاء یافته‌ی هنر اغلب با برنامه درسی یکپارچه هنر اشتباه گرفته می شود یا گاها بین این دو تمایزی قائل نمی شوند!

مسئله تلفیق از مباحث بسیار مهم و در عین حال پیچیده حوزه برنامه درسی است. برای بررسی این شکل از برنامه درسی درک اینکه تلفیق هنرها چیست؟ وجایگاه هنر در برنامه درسی تلفیقی/یکپارچه چگونه است؟ ضروری به نظر می رسد.

واژه «تلفیق» با مترادف‌های «ادغام» و «هم آمیزی»، به معنای برقراری ارتباط میان ایده‌ها و موضوعات، در حوزه‌های مختلف دانش است. برخی پژوهشگران تلفیق را، تنها راه معنادار و منطقی برای برقراری این ارتباط می‌دانند.

برنامه درسی تلفیقی/ یکپارچه‌ی هنر (Arts- integrated curriculum ).

شاید مسئله اصلی ادغام  و تلفیق به نوعی دیدنِ “چگونگی” تناسب این حوزه‌های موضوعی در کنار یکدیگر است. وقتی این موضوعات در درون شبکه‌ای از تداعی‌ها و پیوند‌ها دیده شود، “ادراک” و “یادگیری” رخ می‌دهد و در بستری مناسب پرورش می یابد.

چرا که درک، مستلزم  گذر کردن از ارتباطات سطحی برای جستجوی ارتباطات پنهان و ایده‌ها و مفاهیم فرارشته‌ای است(به نقل از خانم جولیا مارشال). دیوید پرکینز(۱۹۸۸) از طریق استعاره “شبکه” رابطه بین درک و تلفیق را بیان می کند. او معتقداست که درک به مثابه قرار دادن چیزی در  شبکه وابستگی هایی است که به آن چیز معنا می بخشد. از این دیدگاه درک شبیه به تلفیق است. بنابراین، تلفیق نه تنها نوعی از”دانش” است. بلکه به مثابه دسترسی به دیدگاه جدیدی در “کسب دانش” در دنیای معاصر و مولفه اصلی آموزش و یادگیری یکپارچه نیز هست.

برنامه درسی تلفیقی/ یکپارچه‌ی هنر (Arts- integrated curriculum ).

مایکل پارسونز(۲۰۰۴) به عنوان یکی از چهره های شاخص در حوزه آموزش هنر غرب، در فصلی از “کتابچه راهنمای تحقیق و خط‌مشی در آموزش هنر”. اهمیت مسئله تلفیق را با در نظر گرفتن سه بعد اجتماعی، روانشناختی و ماهیت هنر(به عنوان دانش) آشکار می کند از نگاه او،  بُعد اول در نظر گرفتن نیازها و ویژگی های جامعه معاصر  و پاسخگو بودن آموزش و پرورش به این نیاز هاست.

او اذعان می‌کند که اغلب مسائل اجتماعی(فقر، خشونت، هویت، محیط زیست و…) و راه حل‌های آن فراتر از حدود رشته ای منفرد هستند. و گستره ای از ظرفیت‌ها و قابلیت‌ها را می طلبند. از همین رو شاهد اصلاحات و تغییر در برخی برنامه‌های درسی هنر هستیم. که همسو با نگاه عملگرایانه بازسازی گرایان اجتماعی، به تلفیق موضوعات و مسائل اجتماعی. آثار هنری مرتبط و فرهنگ بصری/ دیداری در برنامه درسی هنر پرداخته اند[۱] برنامه درسی تلفیقی هنر به منزله فعالیت اصلی و برای معنا بخشیدن ایده‌ها و درک بهتر موضوعات در نظر گرفته شده.

برنامه درسی تلفیقی/ یکپارچه‌ی هنر (Arts- integrated curriculum ).

بُعد روانشناختی، یکپارچگی کل شخصیت(کودک/فراگیر) مورد توجه رویکرد تلفیقی است. در این معنا، دانش آموزان از طریق برنامه های تلفیقی، افکار. احساسات و نگرش های خود را با درکی جامع تر به هم مرتبط می سازند.  و در مقام سازندگان فعال معنا(بنا به آنچه روانشناسی ساختن گرا مطرح می کند). آنچه را آموخته‌اند براساس فهم خودشان تلفیق می کنند.

 بُعد سوم به ماهیت هنر باز می گردد. پارسونز معتقد است اگرچه کارهای هنری مشخصا دارای مفاهیم معین، رسانه، فن. قاعده و تاریخچه هستند، اما مهمترین چیزی که درباره‌ی آن‌ها مطرح است ” معناداری” آن هاست. چنین طرز تفکری ما را به سمت برنامه‌درسی تلفیقی رهنمون می کند.

یعنی اگر دانش آموزان باید هنر بیاموزند، پس باید درباره معنا به تفکر بپردازند. اگر می‌خواهند کار هنری را بفهمند باید درباره موضوع و مضمون آن کاوش کنند. و اگر می‌خواهند درباره مضمونی مطالعه کنند. می توانند تفکرات خود را از طریق خلق کارهای هنری  و روش های بیان خلاقانه، ابراز کنند. پس

هنـــــــــــــر یک موضوع تلفیقـــــــی است.

این دیدگاه با تعریف مرکز هنری کندی ( John F.Kennedy Center ) (به عنوان یکی از نهادهای معتبر آموزشی در دنیا). همسو است؛ این نهاد آموزشی «تلفیق هنر را یک رویکرد آموزشی تعریف کرده. که در آن دانش‌آموزان ادراکشان درباره موضوعات و مسائل. را از طریق یک فرم هنری ساخته و آن را نشان می‌دهند. بر مبنای این رویکرد، دانش‌آموزان در  فرآیند خلاقانه‌ای شرکت می‌کنند. که یک فرم هنری و یک حوزه موضوعی دیگر را به هم متصل کرده. و در این فرایند اهداف در حال تحول هر دو حوزه  را برآورده می‌سازد».

 به عنوان مثال، دانش آموزان در تئاتر (شخصیت‌پردازی، چیدمان صحنه، کنش، بیان). و در مطالعات اجتماعی به اهدافی متقابل دست می‌یابند. خلق نمایشنامه‌ بستر مناسبی را برای دانش‌آموزان فراهم می‌کند تا درباره محتوای مطالعات اجتماعی بیشتر بیاموزند. و همانطور که دانش‌آموزان عمیق‌تر در محتوای مطالعات اجتماعی کاوش می‌کنند، فهم و ادراک تازه آن ها بر نحوه نمایشنامه‌نویسی شان تأثیر می‌گذارد.

هنـــــــــــــر یک موضوع تلفیقـــــــی است.

برخی پژوهشگران حوزه آموزش برای ارائه درک روشنی از تلفیق به زبان استعاری روی آورده‌اند. مثلا جولیا مارشال در کتابی در سال ۲۰۱۹ با عنوان “تلفیق هنرهای تجسمی در سرتاسر برنامه درسی”، از استعاره‌ی ” شبکه تارعنکبوت” استفاده کرده. این شبکه تار عنکبوتی نشان می دهد که چگونه تلفیق و یکپارچه سازی برنامه درسی یک شبکه ظریف و در هم پیچیده از ارتباطات است که حول یک “موضوع” یا “ایده” متمرکز شده است. دایره‌های متحدالمرکز شبکه تار عنکبوت از مرکز بصورت شعاعی دور می شوند. و با رشته‌هایی که در میان آنها پل می زند، به هم متصل می‌شوند. این استعاره هم نشان دهنده‌ی ارتباطات برنامه درسی و هم هدف اصلی تلفیق است.

الیوت آیزنر(۲۰۰۲) به عنوان یکی دیگر از پژوهشگران برجسته حوزه آموزش هنر، برنامه درسی تلفیقی هنر را در چهار شکل و ساختار ساماندهی می کند. :

  • استفاده از برنامه‌ها و فعالیت‌های هنری که به دانش آموزان کمک می‌کند تا دوره تاریخی یا فرهنگی خاص را شناسایی و مطالعه کنند. مثلا مطالعه‌ی جنگ داخلی در کنار عکس های ماتئو برادی و یا موسیقی و معماری آن دوره و…
  • استفاده از فعالیت‌ها و برنامه های هنری که به دانش آموزان در درک شباهت‌ها و تفاوت‌های میان فرم‌های هنری کمک می کند.  مانند تفاوت معنای ریتم در موسیقی و معنای ریتم در هنرهای تجسمی
  • سومین شکل از تلفیق، شناسایی ایده اصلی است که در هنر و سایر حوزه ها قابل شناسایی است.
  • چهارمین نوع تلفیق زمانی است که دانش آموزان برای شناسایی و حل یک مسئله، رشته‌ها یا حوزه‌های دیگر دانش را نیز در نظر می گیرند.

واژه شناسی.

آنچه در انواع مختلف تلفیق در نگاه آیزنر و دیگر پژوهشگران حوزه آموزش هنر حائز اهمیت و مشخص است، “میزان تلفیق” است. این “میزان” در پیوستاری از  تلفیق دورن‌رشته‌ای(یعنی برنامه درسی مستقل هنر، تلفیق هنرها). تا تلفیق پیوسته و متصل (یعنی هنر  در خدمت تحقق، تثبیت یا تقویت اهداف سایر دروس). می تواند توسط مربیان و برنامه ریزان آموزشی مورد ملاحظه قرار گیرد. چرا که طرفدران و حامیان برنامه درسی تلفیقی و یکپارچه اساساً به این فکر می کنند. که یادگیری را برای دانش آموزان معنادار کنند. آنها بر اهمیت “درک” به عنوان هدف اولیه آموزش تاکید می‌کنند. و اغلب آن را با اهداف “سطح پایین تر” مانند یادگیری حقایق، اطلاعات و مهارت های معمولی مقایسه می کنند.

علی رغم اینکه به نظر می‌رسد در بستر تغییرات کنونی دنیای هنر و تحولات جامعه، فرصت‌های بیشتری برای هنر فراهم شده. تا در برنامه درسی تلفیقی ایفای نقش کند. نبایدبرخی از مسائل جانبی پیرامون آن را  از نظر دور داشت که در مقالات بعدی به طور مفصل تری بدان پرداخته خواهد شد. :

نکات.

– نکته نخست آنکه، رویکردهای مختلفی به تلفیق و شیوه های متفاوت برای تحقق آن وجود دارد. اما زمینه برای گسترش آموزش و یادگیری تلفیقی هنر محور کمتر مورد توجه قرار گرفته همین موضوع باعث شده که برخی رویه‌ها به نام تلفیق رخ دهد. و تصور نادرستی را در میان مربیان هنر و برخی نهادهای و موسسات آموزشی ایجاد کرده باشد. بالاخص پروژه‌هایی که در آن دانش‌آموزان درگیر گستره‌ای از فعالیت‌ها می‌شوند بدون آنکه آن‌ها درگیر ایده‌ها و موضوعات مهمی شوند.

-نکته دوم، میزان آمادگی و پرورش مربیان هنر برای چنین برنامه‌ های تلفیقی است. و پاسخ به این پرسش مهم که آیا نیروهای تدریس به اندازه کافی آموزش دیده‌اند که بتوان این رویکرد را در مدارس اجرا نمود؟

-نکته سوم که در سطحی کلان‌ مورد پرسش است. به فرهنگ آموزشی مدارس و میزان حمایت و پشتیبانی آن‌ها از برنامه های تلفیقی هنر محور  باز می‌گردد.

در کنار کتاب‌ها و مقالات بیشمار انگلیسی، کتاب‌های پیشنهادی فارسی که بتواند راهگشا باشد:

برنامه درسی و آموزش هنر در آموزش و پرورش به قلم دکتر محمود مهر محمدی و دکتر مرجان کیان.

تلفیق هنر در برنامه درسی دوره ابتدایی: رویکردها و روش ها به قلم دکتر مرجان کیان و حسن شرفی.

طراحی آموزشی، رویکرد شناختی به آموزش تلفیقی به قلم دکتر محمود تلخابی.


[۱] یکی از موضوعات مورد مطالعه تلفیقی در برنامه درسی هنر” جامعه محلی” است. به عنوان نمونه در یکی از مدارس ایالت اوهایو در امریکا (کلیوند)، برخی معلمان تصمیم گرفتند موضوع پل های محلی را مطالعه کنند. دانش آموزان درباره تاریخ محلی، شخصیت ها، مردم و مشاغل  و معماری جامعه محلی تحقیق کردند و تمرین های هنری مختلفی انجام دادند.

2 پاسخ

  1. همیشه و همیشه و همیشه در پس انجام هر فعالیت هنری که بطور آکادمیک برای من با دانشگاه شروع شد ، به این فکر میکردم که یعنی چی ؟ یعنی اینکه همیشه در هر اثر هنری بدنبال معنا میگشتم ، حتی وقتی شدم معلم و مربی هنر هم جای خالی این معنا در بخش های بسیار زیادی برام به وضوح دیده میشد ، بسیااااار بسیااااارخوشحالم از خواندن این مقاله و اینکه به این سوال همیشگی و دیرینه م هر روز نزدیک و نزدیک تر میشم …..
    نمیدونم چطور میشه از نگره تشکر کرد برای کار بسیار با ارزشی که داره انجام میده
    پرتوان باشید واقعا 💫💭

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مقالات پیشنهادی

برای تغییر این متن بر روی دکمه ویرایش کلیک کنید. لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است.