نوشته مرضیه طلائی، دپارتمان آموزش هنر نگره، اسفند ۱۴۰۲
تحولات شناختی پس از سال های ۱۹۶۰، چشم انداز تازهای را درباره نقش هنر و خلاقیت در فرایند یادگیری و تفکر به ارمغان آورد. این جریان که با دیدگاههای جروم برونر پیرامون رویکردهای سازنده تر و مسئله محور در زمینه آموزش و نقد نظریه یادگیری سنتی آغاز شد، کم کم راه خود را در بسیاری از برنامهها و پروژه های دانشگاهی و مراکز پژوهشی باز کرد. «پروژه صفر» دانشگاه هــــاروارد، یکی از نمونه های برجسته ای است که با تاثیر پذیری از دیدگاه های شناختی برونر، پروژه های مختلف میان رشتهای را طراحی کرد. در ادامه بیشتر درباره آن بخوانید.
پروژه صفر؛ تحول در هنر، آموزش و تفکر
«پروژه صفر» به عنوان یک مرکز پژوهشی برجسته در دانشکده تحصیلات تکمیلی هــــاروارد، در سال ۱۹۶۷ توسط نلسون گودمن، فیلسوف و روانشناس امریکایی تاسیس شد. از همان آغاز او به فکر راهی بود تا هنر را به عنوان یک فعالیت شناختی معرفی کند و از این طریق بتواند نقش هنر در فرایند آموزش و یادگیری را مورد توجه قرار دهد. از همین رو، در طی سال های اولیه، گودمن به همراه تیمی از پژوهشگران در حوزههای مختلف، مانند پل کولرز (روانشناس)، اسرائیل شفلر(فیلسوف)، باربارا لئوندار (تحلیلگر ادبی)، هوارد گاردنر(هوش های چندگانه) و دیوید پرکینز، ماموریت اصلی و مهم تحقیقاتی خود را در زمینه آموزش، ادراک و خلاقیت در هنر، در قالب پروژه های میان رشتهای آغاز کردند. دو هدف اصلی آن ها از اجرای پروژه ها این بود که، اول، تصورات رایج و نادرست درباره ماهیت هنر و فرایند های روانشناختی را مورد بازبینی قرار دهند و دوم، پیش داوری هایی که هنر را به عنوان قلمرو ذهنیت و علم را به عنوان قلمرو حقیقت، واقعیت و ادراک در نظر می گیرند، به چالش بکشند. به همین دلیل آن ها به دنبال یافتن بهترین شیوههایی بودند تا تجربیات یادگیری، «در هنر » و «از طریق هنر» را در مدارس بهبود ببخشند و از این طریق بتوانند مهارتهای تفکر نقادانه و تفکر خلاقانه از طریق هنر را در میان فراگیران توسعه دهند.
سازمانها، نهادها و موزههای مهمِ دولتی و خصوصی بیشماری در سراسر جهان(مانند: موسسه جی پل گتی، موزه هنر مدرن نیویورک، بنیاد ویلیام گرنت، موزه هنر هاروارد، موسسه علوم آموزشی، مدرسه دولتی جان کِندی و…) از پروژه های تحقیقاتی آن ها حمایت کردند.
نلسون گودمن، فیلسوف و روانشناس امریکایی و موسس مرکز تحقیقاتی صفر
دلیل نام گذاری «صفر»
در زمان تأسیس پروژه صفر( PZ)، دانش و تحقیقات کمی در مورد اینکه «چگونه یادگیری هنر به رشد شناختی کمک می کند» وجود داشت –به نظر گودمن، دانشِ «صفر»! به همین دلیل، او این سازمان تحقیقاتی را با نام پروژه صفر(Project Zero) نام گذاری کرد تا نقطه آغازی برای پژوهش و تحقیق درباره اهمیت یادگیریِ هنر در رشد شناختی باشد. هوارد گاردنر و الن وینر نیز از محققان برجسته این پروژه، در مقالهای با عنوان «هنرها چیزهای بیشتری برای آموزش به ما دارند»، درباره دلیل این نام گذاری هوشمندانه مینویسند: «نلسون گودمن تیم تحقیقاتی میان رشتهای را «پروژه صفر» نامید تا این موضوع را مورد توجه قرار دهد که علی رغم اینکه موارد مفید زیادی در آموزش هنرها وجود دارد، اما با دانش سیستماتیک، روشمند و منسجم ناچیزی در این باره روبرو هستیم». این موضوع نشان دهنده آغاز تغییری جدی در آموزش و پرورش هنرهاست.
آموزش های هنری باکیفیت در پروژه صفر:راه حل های تازه برای تحول در تجربیات یادگیری هنر
در دسترس قرار گرفتن آموزش هنری برای همه، یکی از دغدغههای مهم برنامههای تحقیقاتی پروژه صفر است. متولیان این پروژه به دنبال یافتن راه حل هایی برای بالا بردن کیفیت فرصت های یادگیری هنر ی هستند که در حال حاضر در دسترس کودکان، نوجوانان و جوانان در داخل و خارج از محیط های آموزشی رسمی، مانند مدرسه و در مناطق مختلف روستایی، شهری و حومه ای قرار گرفته است. گزارشات آن ها نشان میدهد که مجموعهای از عوامل، دست اندرکاران و محیطها باید برای دستیابی به آموزش هنری با کیفیت مطلوب با یکدیگر هماهنگ باشند. از نظر آن ها، لازمه این هماهنگی بازاندیشی در معیارهای «کیفیت مطلوب» و پاسخی دوباره به این پرسش هاست:
چه کسی هنر را آموزش می دهد؟
هنر در کجا و چه محیطی تدریس می شود؟
چه چیزی و چگونه تدریس می شود؟
چگونه یادگیری هنر باید ارزیابی شود؟
با وجود اینکه دسترسی به تجربیات یادگیری هنر و کیفیت مطلوب آن، دو چالش بزرگ برای آموزش و پرورش هنر هستند، اما حامیان آموزش هنر میتوانند با تجزیه و تحلیل متفکرانه، گفتوگوی مداوم در مورد تعریف «کیفیت» و پشتکار جدی، تجربیات یادگیری هنری با کیفیت را فراهم کنند و آن را توسعه دهند. ویژگی مهم برنامههای هنری با کیفیت از نگاه پژوهشگران پروژه صفر،درگیر کردن فراگیران در سطوح مختلف و تمرکز بر چهار بُعد اساسی یادگیری، تدریس، جوامع یادگیرنده و محیط مساعد است.
پروژه های هنر و زیبایی شناسی در مرکز تحقیقات صفر
پیرامون ما مملو از هنر و طراحی است؛ از اشیایی که میسازیم و استفاده میکنیم، تا سیستمهای پیچیدهای که در آن شرکت میکنیم و ایدههایی که تصور میکنیم و میسازیم. به همین دلیل، پروژه صفر در حدود پنج دهه، با تمرکز جدی بر یادگیری و نقش هنر در این فرایند، به اجرای پروژههایی می پردازد که مهارتها و ظرفیتهای یادگیرندگان در هر سنی را کشف کرده و به آن ها کمک کند تا به دنیای طراحی شده خود توجه بیشتری نموده، آن را درک کنند و قادر به دستکاری آن باشند. یکی از مهمترین پروژههای این مرکز با محوریت هنر و زیباییشناسی، «پروژه تفکر کارگاهی» است که به شرح کوتاهی از آن می پردازیم.
پروژه تفکر کارگاهی (The Studio Thinking Project)؛ عادات ذهنی در کارگاه هنری
پروژه تفکر کارگاهی در دو دبیرستان هنر محور در آکادمی هنر بوستون و مدرسه وُلنت هیل، همراه با یک تیم تحقیقاتی و ۵ هنرمند-مربی اجرا شد. تیم پژوهشی با روش های مختلف کیفی مانند: مصاحبه، مشاهده و کدگذاری مستندات، انواع فعالیت ها، اهداف و راهبردهای آموزشی که توسط معلمان هنرهای تجسمی در کارگاه هنری اجرا میشد را گردآوری کردند. دو هدف اصلی پروژه، نخست مطالعه و بررسی انواع عادتهای ذهنی که به طور آشکار و ضمنی در کلاس هنرهای تجسمی توسط معلمان تدریس میشد و دوم، بررسی ساختار کلاس هایی که این نوع از یادگیری را تسهیل می کردند
چگونه هنرها آموزش داده می شوند؟
دانش آموزان چه چیزی فرامیگیرند؟
معلمان چگونه دستورالعمل های آموزشی خود را برای تدریس هنرها طراحی می کنند؟
مشخصات پروژه
پروژه تفکر کارگاهی در سال های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۷ اجرا شد.
این پروژه با حمایت مالی موسسه جی پل گتی تراست، وزارت آموزش و پرورش ایالات متحده و بنیاد آمِنسن آغاز شد.
تیم تحقیقاتی این پروژه شامل الن وینر، لوئیس هتلند، پاتریشیا پالمر، کیمبرلی شریدان،شرلی وینما بود.
نتیجهی تجزیه و تحلیل اطلاعات جمع آوری شدهی این پروژه، به شناسایی و تولد «چارچوب تفکر کارگاهی» در کلاس های درس هنر منجر شد، که ویژگیهای مهمی را مورد توجه مربیان و معلمان قرار می داد:
نخست آنکه در این چارچوب «هنر به مثابه تفکر» در نظر گرفته می شود و از همین رو تدریس هنر به مثابه تدریس فرایند تفکر معنا می یابد.
دوم آنکه، این چارچوب، چگونگی استفاده از تفکر کارگاهی در فرایند تدریس و تحقیق در قلمرو هنرهای تجسمی، تئاتر، رقص، موسیقی، تلفیق هنرها، رویکرد آموزشی STEAM(علوم، فناوری، مهندسی، هنر و ریاضیات) را مورد توجه قرار می دهد.
تیم پژوهشی این پروژه، چارچوب تفکر کارگاهی را در دو بخش «عادات ذهنی کارگاهی» و «ساختارهای کارگاهی» تهیه و تدوین کردند و نتایج آن به صورت مستند و در قالب مقالات و سه کتاب مهم زیر منتشر کردند:
-
- تفکر کارگاهی: مزایای واقعی آموزش هنرهای تجسمی (۲۰۰۷)
-
- تفکر کارگاهی ۲: مزایای واقعی آموزش هنرهای تجسمی (۲۰۱۳)
-
- تفکر کارگاهی از آغاز: کتابچه مربیان هنر K-8
لینک دهی داخلی: میان رشته ای، عادت های ذهنی کارگاهی،
برای مطالعه بیشتر
عادت های ذهنی در کارگاه هنری
عادت های ذهنی در کارگاهی یا گرایشات فکری کارگاهی، مجموعهای از هشت عادت فکری است. که یک هنرمند از آن استفاده میکند،